خلاصه داستان : لین جی، یک مهاجر، صاحب یک کتابفروشی در دنیایی دیگر است.
او مهربان و خونگرم است و اغلب به مشتریانی که دوران سختی را سپری می کنند، کتاب های درمانی را توصیه می کند. او هر از گاهی مخفیانه کار خودش را هم تبلیغ می کند.
نوشته شده در سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۰۸ ب.ظ
توسط امیر مسعود
خلاصه داستان : در دوران ضد فاجعه، راهب چن فانیو در فاجعه روز افتاد، اما آرزو داشت پانصد سال دیگر به سن جوانی زمین بازگردد. در زندگی آخرم، بر فراز کیهان بودم و به جهان مشرف بودم، اما هیچکس همراهی نکرد. این دنیا فقط حاضر است با شخص مناسب زندگی کند. پس از 500 سال، نامیرا
نوشته شده در سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۵:۳۴ ب.ظ
توسط امیر مسعود